آیه 75 سوره مؤمنون
<<74 | آیه 75 سوره مؤمنون | 76>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اگر ما با آنها مهربانی کرده و هر گونه الم و رنج و عذابی که دارند برطرف سازیم آنها سختتر در طغیان و سرکشی خود فرو میروند.
و اگر به آنان رحم کنیم و آسیب و گزندی را که دچار آن هستند [از آنان] برطرف سازیم، باز هم سرگردان و متحیر در سرکشی و طغیانشان لجاجت می ورزند.
و اگر ايشان را ببخشاييم، و آنچه از صدمه بر آنان [وارد آمده] است برطرف كنيم، در طغيان خود كوردلانه اصرار مىورزند.
اگر بر آنها رحمت مىآورديم و آزارى را كه بدان گرفتارند از آنها دور مىساختيم، باز هم همچنان با سرسختى در طغيان خويش سرگشته مىماندند.
و اگر به آنان رحم کنید و گرفتاریها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمیشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت میورزند و (در این وادی) سرگردان میمانند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- لجوا: لج: اصرار ورزيدن در فعل نهى شده، «لجوا»: اصرار ورزيدند يعمهون: عمه: سر گردانى «يعمهون» متحير و سرگردان مىشوند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «75»
و (بر فرض) اگر به آنها رحم كنيم و (رنج و عذاب و) بدبختىهاى آنان را برطرف سازيم (به جاى هوشيارى و شكر) در طغيانشان كوردلانه اصرار مىورزند.
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 6 - صفحه 118
نکته ها
در تفسير «كنزالدّقائق» و «روح البيان» مىخوانيم: زمانى در مكّه قحطى شد، ابوسفيان از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله درخواست دعا كرد، حضرت دست به دعا برداشت و قحطى برطرف گرديد، سپس آيهى فوق نازل شد.
طغيان در افراد مختلف، تفاوت دارد: «1»
- طغيان عالمان، در علم است كه به وسيلهى تفاخر و مباهات جلوه مىكند.
- طغيان ثروتمندان در مال است كه به وسيلهى بخل خود را نشان مىدهد.
- طغيان صالحان در عمل نيك است كه به وسيلهى ريا وسُمعه (خودنمايى وشهرتطلبى) نمايان مىشود.
- طغيان هواپرستان در پيروى از شهوتها جلوه مىكند.
پیام ها
1- رفاه و آسايش، جلوهى رحمت الهى است. «رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا»
2- خدمت و محبّت به افراد بىشخصيّت، بىثمر است. «رَحِمْناهُمْ- لَلَجُّوا»
3- انسانهاى بىايمان، از فرصتها و مهلتها سوء استفاده مىكنند. لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ... لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ
4- طغيانگرى، انسان را سرگردان مىكند. «فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (75)
جلد 9 - صفحه 161
وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ: و اگر ببخشائيم ايشان را در آخرت. وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ: و برداريم آنچه به ايشان واقع است از عذاب و عقاب. يا مراد دنياست، يعنى اگر ببخشائيم ايشان را در دنيا و برداريم آنچه به ايشان وارد شده از بديها مانند قحط و غلا و سختى، لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ: هر آينه ستيزگى كنند در سركشى خودشان سرگردان مىروند و تردد مىنمايند. حاصل آنكه اگر بلا و عذاب را از ايشان دفع نمائيم، همچنان از روى ستيزگى بر كفر و عناد و تكذيب، باقى و ثابت باشند و هيچ تنبهى نيابند.
چنين نقل شده كه چون ضرر قحط به نهايت رسيد و اهل مكه به خوردن مردگان و مردار مبتلا شدند، أبو سفيان به مدينه آمد به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد: نه تو گمان مىبرى كه رحمت عالميان هستى و اهل مكه درماندهاند، پدرانشان را به شمشير كشتى و فرزندانشان را به آتش گرسنگى بسوختى؛ حق سبحانه آيه شريفه نازل فرمود: «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ (71) أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (72) وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (73) وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ (74) وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (75)
وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ (76) حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ إِذا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ (77)
ترجمه
- و اگر پيروى ميكرد حق خواستههاى آنها را هر آينه تباه شده بود آسمانها و زمين و هر كه در آنها است بلكه داديم بآنها مايه ذكرشان را پس آنانند از ذكرشان روى گردانندگان
آيا درخواست ميكنى از آنها دستمزدى پس مزد پروردگار تو بهتر است و او است بهترين روزى دهندگان
و همانا تو هر آينه ميخوانى آنها را براه راست
و همانا آنانكه نميگروند بآخرت از راه هر آينه بيرون روندگانند
و اگر ترحّم كنيم بر آنها و رفع نمائيم آنچه را بآنها رسيده از سختى هر آينه لجاج كنند در زياده رويشان با آنكه حيران باشند
و بتحقيق گرفتيم آنها را بعذاب پس فروتنى ننمودند مر پروردگارشان را و زارى ننمودند
تا چون گشوديم بر آنها درى صاحب عذاب سخت آنگاه آنها در آن نااميدانند.
تفسير
- در آيه قبل اشاره شد بآنكه جهت اعراض كفار از پيغمبر و قرآن آنستكه دستورات الهى بر حق و طبق مصلحت تامّه عامّه است و آنها ميخواهند بهواى نفس خودشان عمل نمايند لذا قبول نميكنند و خداوند در اين آيه ميفرمايد كه اگر پيروى و متابعت كند حق كه خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اوصياء او عليهم السلامند
جلد 3 صفحه 648
از هواهاى نفسانى و خواستههاى شهوانى مردم فاسد و تباه شود دستگاه عالم از آسمانها و زمين و موجودات آنها زيرا كه آنها قائم بعدل و اراده حقّند نه قائم بخلق و اهويه آنها و قمّى ره نقل فرموده كه حق پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام است و فساد آسمانها وقتى است كه باران نيايد و فساد زمين وقتى است كه نرويد و فساد مردم در اين است بلى خداوند قرآن را براى آنها فرستاده كه موجب تذكّر و مايه تنبّه و بلندى نام آنها است و نيز مشتمل بر ذكر پيشينيانشان كه خودشان تقاضا نموده بودند ميباشد ولى آنها براى پيروى از هواى نفس از ذكر خودشان بهر سه معنى كه ذكر شد رو گردانند و بعزّت و شرف و نيك نامى خودشان لگد ميزنند اى پيغمبر آيا تو از آنها براى اداء رسالت دستمزدى تقاضا نمودى كه پرداخت آن موجب عدم ايمان آنها شده نه چنين است مزد الهى و رزق او در دنيا و آخرت بهتر است چون توسعه و دوام دارد و او بهترين روزى دهندگان است كه هر كس را بفراخور حال و بدون عوض و غرض روزى ميدهد و آن مزد او است و تو حاجت بمزد آنها ندارى و گفتهاند چون خراج غالبا در ماليات بر اراضى استعمال ميشود مشعر بتوسعه و دوام است لذا نسبت بخدا داده شده بخلاف خرج كه در مقابل دخل است و مبنى بر مضايقه و انقطاع ميباشد كه مناسب با عمل خلق است ولى بعضى در هر دو جا خرج و بعضى در هر دو خراج قرائت نمودهاند و تو آنها را براه راست و دين قويم اسلام دعوت مينمائى و قمّى ره نقل فرموده كه مراد دعوت بولايت امير المؤمنين عليه السّلام است ولى كسانى كه بآخرت ايمان نياوردهاند از راه راست و دين اسلام و ولايت امام عدول و تجاوز نمودهاند و بضلالت افتادهاند چون ترس از عذاب و شوق بثواب آخرت است كه موجب سلوك در طريق حق ميگردد و اگر ما آنها را مورد ترحّم قرار دهيم و كشف كربه و دفع ضرّ و سختى از آنها نمائيم و قحط و غلا را كه بآن مبتلا هستند رفع كنيم لجاجت ميكنند و امتداد ميدهند بطغيان و سركشى و زياده روى خودشان در انكار و استكبار و عداوت با پيغمبر و اولياء آنسرور و در آنحال باز سرگشته و حيران و متردّد و سرگردان باشند و براه هدايت و طريق سعادت واصل نگردند و ما قبلا آنها را معذب بعذاب گرسنگى و ترس و قتل نموديم چنانچه قمّى ره فرموده و آنها فروتنى و تذلّل و
جلد 3 صفحه 649
خضوع ننمودند در برابر خداوندشان و تضرّع و زارى و دعا نكردند تا وقتى در ديگرى از عذاب بر وى آنها گشوديم كه اشدّ از سابق بود و آن عذاب قحطى شديد طاقت فرسائى بود كه بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبتلا بآن شدند و كثافات و نجاسات و اطفال خود را خوردند تا آنكه ابو سفيان در مدينه خدمت آنحضرت رسيد و عرضه داشت تو را بخدا و رحميّتى كه ميان ما و شما است قسم ميدهم مگر نگفتى من براى رحمت بر جهانيان مبعوث شدم پدرها را بشمشير كشتى پسرها را بگرسنگى از خدا بخواه كه اين بلا را از ما رفع كند و اين آيات نازل شد چنانچه در جوامع و غيره نقل شده آنگاه آنها در حال عذاب متحيّر و سرگردان و مأيوس از هر خير خواهند بود تا آنكه ثروتمندترين خودشان را بفرستند و خواهش عفو نمايند و بنابراين ضرّ و هر دو عذاب در دنيا بوده و بعضى آنها را اخروى دانستهاند و خلاف ظاهر است و از امام باقر عليه السّلام در مجمع نقل شده كه عذاب شديد اخير در رجعت است و معلوم است كه از لوازم استكانت و تضرّع خضوع و دعا و بلند نمودن دست است لذا در روايات استكانت بخضوع و دعا و تضرّع ببلند نمودن دست در آنحال و در نماز تفسير شده ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَو رَحِمناهُم وَ كَشَفنا ما بِهِم مِن ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغيانِهِم يَعمَهُونَ (75)
و اگر ما باين كفار و مشركين ترحم كنيم و برطرف كنيم آن چه بآنها ضرر متوجه شده هر آينه آنها فرو ميروند در طغيان و سركشي خود و در ضلالت و حيرت ميمانند.
(وَ لَو رَحِمناهُم) لو امتناعيه است محال است مشمول رحمت الهي شوند زيرا رحمت اگر چه وسعت دارد هر شيئي را لكن اينها ايجاد مانع كردند از شمول رحمت چنانچه ميفرمايد: (وَ رَحمَتِي وَسِعَت كُلَّ شَيءٍ فَسَأَكتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذِينَ هُم بِآياتِنا يُؤمِنُونَ) اعراف آيه 155 و و بر فرض محال اگر رحمت هم شامل آنها ميشد.
جلد 13 - صفحه 438
(وَ كَشَفنا ما بِهِم مِن ضُرٍّ) و ضررهاي متوجه بآنها را برطرف ميكرديم چه مضار دنيويه که در اثر معاصي و كفر و ظلم بآنها متوجه شده و چه مضار اخروي که در قيامت معذب ميشوند.
(لَلَجُّوا فِي طُغيانِهِم يَعمَهُونَ) اما رفع مضار دنيوي را مستند بشانس و خوشبختي خود ميدانند و از طرف خدا نميدانند زيرا سياهي قلب و قساوت مانع از قبول است و طغيان و سركشي آنها زيادتر ميشود که فرو ميروند در طغيان، و عمه تحير و حيرت و ضلالت است که ديگر قابل هدايت نيستند، اما مضار اخرويه که خداوند بر فرض محال آنها را برگرداند به دنيا باز همان آش و همان كاسه است. چنانچه ميفرمايد: (وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ) انعام آيه 28 زيرا كفر و ضلالت ملكه آنها شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 75)- طرق مختلف بیدار سازی الهی: از آنجا که در آیات گذشته سخن از بهانههای مختلفی بود که منکران حق برای سر پیچی از دعوت پیامبران عنوان میکردند، در اینجا خداوند از طرق اتمام حجت و بیدار سازی آنها سخن میگوید.
نخست میفرماید: گاه آنها را مشمول نعمت خود میسازیم تا بیدار شوند «و اگر به آنان رحم کنیم و گرفتاریها و مشکلاتشان را بر طرف سازیم (نه تنها بیدار نمیشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت میورزند و (در این وادی) سر گردان میمانند»! (وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص138
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم